... و اما امروز

نوشته های حمید لطفی

... و اما امروز

نوشته های حمید لطفی

تاریک

چه جای ماه، 

که حتی شعاع فانوسی، 

درین سیاهی جاوید، کورسو نزند! 

بجز طنین قدم های گزمه ی سرمست، 

صدای پای کسی، 

سکوت مرتعش شهر را نمی شکند. 

 

به هیچ کوی و گذر، 

صدای خنده ی مستانه ای نمی پیچد. 

 

- کجا رها کنم این بار غم که بر دوش است؟ 

چراغ میکده ی آفتاب خاموش است! 

 

فریدون مشیری 

      ۱۳۴۷